مورد عجیب هانس شنیر



شیاطین در دلت رخنه می کنند. انسانی و راه فراری نیست. کسانی هستند که قلبت را می شکنند، کسانی هستند که به سوی تو شلیک می کنند، کسانی هستند که تو را خواهند کشت. چون انسان همین است. همین موجود دو پای پر مدعا با شیاطینی که در دلش رخنه کرده اند.

دوست داشتن، این کلام رایج دل نشین ، بسیاری آن را بارها می شنوند و بسیاری هرگز. همچون اقیانوس که عده ای هیچگاه آن را به چشم خویش نمی بینند و عده ای بر کرانه هایش روزگار می گذرانند.

 بیاموز که از باران های مهربانی اقیانوسی در قلبت بسازی. چرا که تنها با اقیانوسی در قلبت می توانی به رنج گلاویز شوی. با شیاطینی که در دلت خانه کرده اند.

انسان دستهایش را برای بدست آوردن دراز می کند و گاه هیچ نمی یابد. نه دستی که دستش را بفشارد نه امیدی که از جایش برخیزد و بدتر از همه دستهایی اند که رهایت می کنند. در تاریکی، در بوران، سر سیاه زمستان. آدمهایی هستند که می روند. بی هیچ کلمه ای. انگار که از ابتدا هم هیچ بوده ای و ارزش یک کلمه را هم نداشتی. دستهایت را دراز نکن و برای دستهایی که دراز می شوند فقط لبخند مهربانت را کنار بگذار. مگذار شیاطین در دلت رخنه کنند.


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

تغییر ایجاد کن آونگ چت پایان نامه ماسینکس ایران amozeshh خلاقیت در آموزش صندوق شاهمیرزا جدیدترین آموزش های فناوری و دانلود برنامه اندروید کلینیک مشاوره روانشناسی و نوروفیدبک شرق تهران77249607 وکلای عدل آفرینان آرمان